ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 24 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 27 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

بهترین حس دنیا

دیگه کم کم دارم روز به روز وجودت بیشتر حس می کنم ماهای اول کمی حالت تهوع داشتم وازبوی گوشت وپیاز داغ وکباب بدم میومد وقتی میرفتم توآشپزخونه حالم بد میشد خلاصه یه چند ماهی گذشت تادیگه به چیزی حساس نبودم هرماه واسه چکاپ میرفتم دکترخداروشکرهمه چیزخوب خوب پیش میرفت کاملا حس میکردم که تودختری روزی که باخاله میترارفتم سونو واسه تعیین جنسیت دل تودلم نبود آقات شاهرود بود تاموقعی که نوبتم بشه همش به فکراین بودم اگه بگه پسره چقدرتوذوق آقات می خوره تااینکه نوبتم شد وخاله میترافیلم میگرفت یهو دکتره گفت : " سالم ودختر " اونقدر خوشحال شدم که فقط دوست داشتم دکتررو بغل کنم باخوشحالی اومدم وبه آقات زنگ زدم و بهش خبر دادم وکلی خوشحال شد حالا دیگه می ...
16 بهمن 1391

بهترین روز زندگیمون

می خوام از بهترین اتفاق زندگی عاشقانه من وآقات برات بگم  درست 8/03/1390 ساعت 8صبح رفتم آزمایش خون بدم چون مامانی یه حدسایی میزد اما نمی تونست باورکنه وقتی آزمایش دادم وگفتن ساعت 12:30جواب میدن دل تودلم نبود تااینکه راس ساعت رفتم وجواب گرفتم خانمه هیچی نگفت پرسیدم جوابش چیه؟ گفت حامله ای باورم نمی شدبه طرف مطب دکترم رفتم توخیابون زیرلب میخندیدم حتماهرکس من دیده باخودش فکرکرده دیونه ام وقتی واردمطب شدم به منشی گفتم میخوام دکترببینم که..... اونم برگه آزمایش نگاه کردوگفت خوب حامله ای دیگه گفتم حالا چکارکنم  خندید وگفت هیچی بروشیرینی بخروبیار بلاخره بااطمینان خاطر ازمطب اومدم بیرون ورفتم یه مغازه عروسک فروشی یه عر...
16 بهمن 1391

دلنوشته مامان وآقا

زندگی قشنگ ما وقتی داشت یکنواخت میشد خدا یکی از ستاره هاش رو کم کرد و به ما هدیه داد تا زندگی ما روز به روز قشنگ ترو شیرین تر شود وما باهمه وجودمان پاره تنمان عصاره زندگی مان را دوست داریم   ...
16 بهمن 1391